جسته و گریخته: روایت سیزدهم

این تصویر برای من پایان یک مسیر است.  پنج ماه پیش وقتی کار را شروع کردم خوشحال و ذوق زده بودم. بعد از 8 ماه اپلای کردن مداوم به شغل دلخواه رسیده بودم. امروز دوباره در آستانه ی تغییرم. در

جسته و گریخته : روایت دوازدهم

 آخرین روایتم به آذر 97 برمی‌گردد.زمان زیادی گذشته و اینجا ساکت مانده بود. من ساکت مانده بودم. آخرین محل کارم در ایران را به نیت کار کردن کنار شخصی انتخاب کردم که فارغ التحصیل رشته‌ی انسان شناسی و مدیر منابع

جسته‌وگریخته :روایت یازدهم

جسته‌وگریخته:روایت یازدهم

با خودم گفتم تیری در تاریکی است. زنگ بزنم آرایشگاه بپرسم آرایشگرم هست یا نه. احتمالش بود. ماه ربیع‌الاول است و عروسی‌های بسیار. زنگ زدم و هماهنگ کردم. جلوی در آسانسور که رسیدم به این فکر کردم تا حالا نشده

جسته‌وگریخته:روایت دهم

on the brink

خیلی وقت بود که با سایتش آشنا شده بودم، مقالاتش را می‌خواندم و حتی چندتایی‌اش را هم ترجمه کردم. دلم می‌خواست کتابش را داشته باشم. اما امکان خرید نبود. مصاحبه‌ها و پادکست‌هایش را گوش می‌دادم و فکر می‌کردم کاش چنین

جسته‌وگریخته:روایت‌نهم

revayat9

حاشیه پررنگ‌تر از اصل بود. داستان‌هایی که هر روز به وجود می‌آمد خسته کننده شده بود. در همین حال و هوا مشاور منابع انسانی به شرکت آمد تا روابط بین دپارتمان‌ها را بهبود ببخشد و ساختار سازمانی را بچیند. بچه‌های

جسته‌و‌گریخته:روایت هشتم

جسته‌و‌گریخته:روایت هشتم

کاش همه زندگی مثل آخر هفته ها بود.ساعت‌ها فیلم و سریال دید و تحلیل کرد.کاش همیشه همین  سکوت ، خنکی و صدای کولر باقی می‌ماند. روزهایی که لحظه به لحظه اش در جانت رسوب می‌کنند. از عید تا همین الان

موش‌ها و آدم‌ها: 3 اپیزود از مجتمع تجاری، فرهنگی و تفریحی کورش

مجتمع تجاری کورش

از سمت رودهن که وارد تهران می‌شوی فضایی خاکستری با برج‌های بلند می‌بینی، ساختمان‌های نیمه‌کاره و جرثقیل‌هایی که همه‌جا هستند. ترافیک و صدای بوق اتومبیل‌ها… از موزه‌ها، گالری‌ها، مردم، سینماها، تاتر شهر، کافه و… اثری نیست. انگار این شهر بویی