گاهی از نقطه صفر شروع می شود.زمانی که چند نفر دور هم جمع میشوند تا ایدهای را به مرحله اجرا برسانند.آنچه در یک سازمان رخ میدهد از ساختار سیاسی و اقتصادی تاثیر میپذیرد. کارآفرینی، خصوصی سازی و رشد کردن شرکتهای خصوصی تاثیر پذیرفته از ساختار سیاسی و اقتصادی است.گروهها و سازمانها از ارتباط بین آدمها تشکیل شده و هرکدام نقشی دارند.
شرکتهای آی تی در اوضاع و احوال کنونی موقعیت شغلی و درآمدی بهتری نسبت به سایر شغلها دارند. این شرکت با سه نفر شروع شد و هم اکنون حدود پنجاه نفر کارمند دارد. استارت آپی که چهارمین سال زندگیش را میگذارند.روایت دایره از زبان مدیر برنامه نویسیاش می تواند روایت جالبی باشد از سختی ها و مشکلات کاری و البته لذت از نطفه تا به چهار سالگی رساندن.
بعدازظهری در کافی شاپ
اتفاقات خیلی ساده می افتند.خیلی ساده ایده را گفتم بسیار استقبال کرد. از کار برگشته و خسته است.بسیار خسته.با همان بلوز آبی و شلوار آبی. تقریبا همیشه آبی میپوشد و معتقد است که رنگ دیگری به او نمیآید و یک کوله پشتی مشکی که روی آن هم جمله هایی آبی حک شدهاست.
من: اول از نحوه شکل گیری شرکت بگو. این پروژه چرا شروع شد؟ از کجا شروع شد؟
امین: ببین دایره اولین پروژه ما بود.و اینجوری نبود که ما بعد از یک سری پروژه دایره رو شروع کنیم.شرکت ما برای دایره شکل گرفت.قضیه این بود که مدیرعامل ما با یک سایتی مواجه شده بود به اسم نت برگ که کار گروپ مارکتینگ انجام میداد. موقعی که نت برگ رو دید ، خیلی مخاطب کمی داشت و کسی آن را نمیشناخت. با یکی از دوستان دبیرستانش تصمیم گرفت کسب و کاری این چنینی راه بیندازد.
مدیرعامل پازلش را می چیند. بیزنس مدل، سرمایه گذاری که هم تجارت خوانده و یک برنامه نویس خلاق. این سه نفر هسته اصلی یک گروه کاری هستند و یک استارت آپ را تاسیس می کند.یک استارت آپ با ایده بازاریابی گروهی.
من: استارت آپ یعنی چی؟
امین: استارت آپ پروژه هایی هستند که به تعداد محدود شروع میشوند، ریسک بالایی دارند و به همین خاطر باجتشون کم هست و عمده شون فاندر(funder) پیدا می کنند چون نمی توانندهزینه ها را تقبل کنند..حالا یا سرمایه گذار پیدا می کنند و یا اکسیلیتور
من: اکسلیتور؟
امین: کسانی که کمک میکنند تا یک پروژه تجاری شود.خیلی از استارت آپها شروع میشوند و سریعا میمیرند، خیلیها یک سال رو نمیبینند ، خیلیها وقتی شکل میگیرند خریده و تمام میشوند.
امین:من مطمئن بودم این ایده جواب نمیدهد. خیلی از فرهنگ ما بدور هست. اما بعد از شش ماه خلاف حرف من ثابت شد.
من: خب پس ضرر زدی( می خندم) خب چرا جایگزینت نکرد؟
امین: ( می خندد) آره. چون برای او مهم بود بخش تکنیکال با من باشد.
درسهایی هست که آدم میگیرد.توبازار را نمی فهمی اظهار نظر نکن. آن چیزی که خودت می فهمی را کار کن.
من: در مورد گروپ مارکتینگ توضیح بدهید
امین: حالا گروپ مارکتینگ اصلا چی هست؟ گروپ مارکتینگ محصول نگاه سرمایه داری هست.مثل تمامی مظاهر سرمایه داری وقتی بازار اشباع می شود تو مجبور هستی دست به خلق بزنی و حالا یا خلقت صوری و یا طبیعی. مجبوری یه تغییری ایجاد بکنی تا دوباره بتوانی سهم خودت را از بازار بیشتر کنی.دوره پنجم کنترافیت( بحران هایی که نظام سرمایه ازآن دوباره با قدرت سر برآورد ) آی تی هست. در خود آی تی هم انقلابها داریم ،انقلابهای پیاپی داریم.اتفاقهای جدید که با خودشان یکسری ایده ها را میآورند. پنجاه سال پیش در امریکا ، دورهای که رکود دهه بیست و سی و جنگ جهانی رد شده بود و اوایلی که دولت رفاه داشت میآمد و هنوز خیلی اقتصاد جان نداشت شرکت های صابون بستههایی تولید میکردند که یک امتیازی مثل کوپن داشت. مثلا اگر دو تا از این کوپن ها رو بیاوری یک بسته صابون با بیست درصد تخفیف میدهیم.و خب این طمع ایجاد می کند و خب همان گیم تئوری است. تصویری در ذهن نقش میبندد که اگر نخرم،ازدست میرود، سوخت میشود.ن تیجه اش چی شد؟ امریکاییها به جایی رسیدند که تمام کابینتهاشان صابون بود واستفاده نمی کردند.فراتر از نیازشان بود. دچار طمع می شدند. می خریدندو استفاده نمیشد. پس از آن «لوفت هانزا» به عنوان اولین شرکت هواپیمایی این مدل را با نام miles&more پیاده می کند.چطوری بود؟ به نسبت طول پرواز، برای پروازهای بعدی تخفیف میداد.ولی خب ما نیاز صوری که نمی توانستیم ایجاد کنیم.حالا صابون رو میچیدند تو کابینت ولی خب به خاطر اینکه تخفیف بلیت نمی خریدند.اما در فضایی که کلی شرکت های هواپیمایی بسیاری هست تو حساب می کنی بذار من با لوفت هانزا بروم که مایل بیشتر داشته باشم و تخفیف بگیرم. داستان خطوط هوایی اینطوری پیاده سازی شد، موفق هم بود و ما داریم باهاش زندگی میکنیم بدون اینکه خودمان بدانیم. مثلا jean west کارت عضویت می دهد.الان کارتت شارژ شد اگر تا اخر ماه آمدی خرید پنجاه درصد تخفیف داری وگرنه از بین می رود.
دنیای امروز برای انسان ها تصویر و نیاز میسازد. «تو باید خرید کنی وگرنه درصد تخفیفت از بین میرود» و این مساله میل به مصرف هر چه بیشتر را می سازد. شرکت های تخفیفی این نیاز را برای انسان به وجود آوردند و در تلاش و رقابت با یکدیگر سعی در پاسخگویی به این نیاز هستند.
امین: گروپ مارکتینگ.یک ظاهر خوب داره و یک باطن بد.ظاهر خوبش چیه؟ میگه م ذی نفع داریم. ذی نفعهای ما چه کسانی هستند؟ مصرفکننده،عرضهکننده و تامینکننده و من سوم شخص که شما را باید به یکدیگر برسانم و در این چرخه تقاضا من از جنس را میگیرم و به مصرف کننده میرسانم. ما آسیب شناسی کردیم، تامین کننده مشکلاتش چی هست؟ هزینه تبلیغاتش بالاست برای اینکه خودش را بشناساند باید پول زیادی خرج کند . هدفمند نیست. تبلیغ بالک میکنی،بنر میزنی و ممکنه بیست درصد از آدمهایی که از آنجا رد میشوند مخاطب تو باشند و هزار تا داستان از این دست. از طرف دیگر برای مصرف کننده هرچقدر قیمت پایین تر بیاید بهصرفهتر هست و قدرت انتخاب هر چه بیشتر باشد برایش مطلوبتر هست. بتواند مقایسه کند و سپس انتخاب کند. روش کار چگونه است؟ با تامین کننده ها صحبت می کنند و از آنها آفر می گیریم که قیمتش از قیمت بازار پایینتر باشد.
در این فرآیند شغل های متفاوتی نیز به وجود می آیند. مثل کارشناس فروش، کارشناس تولید محتوا و…
من: این کار را کارشناس فروش انجام میدهد؟
امین: آره.
من: یعنی در شهر می گردد، تامین کننده را پیدا میکند و قرارداد می بندد.
امین: آره.مگر برخی که برند شدند.مثل نت برگ. به نت برگ آفر میدهند.مثلا آرایشگاهی زنگ میزند و میخواهد در نتبرگ آگهی تخفیف داشته باشد. روند کار این گونه است که من با تامین کننده صحبت میکنم. اگر در حوزه خدمات هست مثلا با رستوران صحبت می کنم. میگویم ظهرها مشتری های کمتری داری، پس با سی درصد تخفیف هم مخاطبان جدیدی برای رستوران پیدا و هم بازاریابی میکنید. هم حجم فروشت بیشتر میشود. حاشیه سودت کم اما حجم فروشت بیشتر می شود.مردم هم با قیمت کمتری نیاز خود را برطرف می کنند.
بخشی از فعالیت های این سازمان ها شناخت مخاطب و ارتباط با آنهاست.فعالیتهای زیبایی مثل تاتوی ابرو و لیزر مخاطب بیشتری دارد. گروهی از مخاطبان این فعالیتها خانمهای خانهدار هستند. برای آنها محدودیت زمانی وجود ندارد. آنها میتوانند صبحها به مراکز زیبایی مراجعه کنند و باداشتن کد تخفیف با صرف هزینه کمتر به نیازی که برای آن ها ساخته شده است پاسخ دهند.
من: واما دایره. دایره همه تخفیف ها را جمع میکند و نشان میدهد؟
امین: فکر کردیم دیدیم این سایتها زیاد شده و مدلشان هم ایمیل مارکتینگ هست ، خبرنامه داشتند، عضو میشدی و هر روز همه تخفیفها را ایمیل میکردند.ما پرسونالایزش کردیم.یعنی مخاطب مکان، جنسیت، علاقه مندی و سن را بگوید و ما most appropriate را پیشنهاد میدهیم.دایره از اینجا شروع شد و چرا اصلا اسمش شد دایره؟ دایره یا به گفتار عام «داریه» ، میگن همه چیز ور بریز رو داریه ، داریه یا مجمع ، مجمع اسمش همونه دیگه محل اجتماع.
انتخاب اسم برای این گروه راحت نبود. چند نفر که با تجربه زیستهها و نظرات مختلف در برابر هم قرار گرفتند. اما در نهایت با گفت و گو به نتیجه می رسند و نام «دایره» انتخاب می شود. مرحله بعدی خرید دامنه هست. این امر هم یکی از شغل هایی است که امروزه به وجود آمده است. دامنه های مختلف ثبت میکنند و به قیمتهای بالا میفروشند.
امین: ما به پول چهارسال پیش دومیلیون dayere.ir را خریدیم. dayere.com را هر کاری کردیم نفروخت.
مقدمات کار کم کم آماده می شود. تیم آن ها شکل می گیرد. مدیر پروژه و برنامه نویس و گرافیست به این گروه کاری اضافه شد. و دایره متولد شد.
امین : ما برای دایره خیلی تبلیغ کردیم. «ورزش سه» بنر گرفتیم که فکر کنم ماهی ده تومان فقط بنر بود.«ورزش سه» تقریبا جز ده سایت اول ایران هست.در سایت های دیگر بنرگرفتیم.جشنواره و کمپین گذاشتیم،اعلام کردیم که گوشی می دهیم و دادیم. آیفون دادیم دو سه سری.!دایره جا افتاد، خیلی خوب هم داشت کار میکرد و فیچر اضافه کردیم.مدل تحقیق و توسعه بود.دست من باز بودو وقتی دایره یکسالش شد من یک تیم برنامه نویسی ده نفره داشتم.خیلی خوب کار میکرد.رشد می کرد.
اما «دایره» بزرگتر نمی شود. شرکت بزرگتر می شود. پروژه های جدید را شروع میکند. و«دایره» میان پروژهها گم می شود. اما پروژه «دایره» به صورت ارگانیک زنده میماند زیرا معماری و پیاده سازی درستی دارد. اما امروز دوباره به پروژه دایره بازگشتند.
من:چرا این پروژه کنار گذاشته شد و چرا دوباره به آن برگشتید؟
امین: یه اتفاق خیلی ساده.ایدهی ما خیلی ایده ی خوبی بود اما بیزنس مدل نبود.یعنی کسی نمیدانست باید از دایره چطوری پول دربیاورد.و در دنیای تجارت هر چیزی که خرج خودش رو درنیاورد به مرور از بین می رود.به همین دلیل شکست خورد.ما ذهنیتمون چند بار تغییر کرد. الان بیزنس مدلی که پشتشه اینه که دایره در این سه چهارسال ایندکسینگی که در گوگل شده و ما در قوی ترین ها رنک یکیم.تقریبا تمام ترم های آرایشی،بهداشتی، خدمات زیبایی یکیم.طراحی ناخن، بوتاکس، فرنچ،یکیم.
من: خب فکر کنم اینا یعنی جامعه مصرف گرا، تغییر سبک زندگی و یه دنیای سرمایه داری
امین: آره. و در همه این موارد ما ریزالت یک گوگلیم.
من: در یک فضای رقابتی چطور «دایره» را پررنگ تر می کنید؟
امین: «دایره» جای کسی رو تنگ نمیکند، چون دایره فروشنده نیست، دایره یک بیلبورد هست و بین مردم شناخته شدهاست. زمانی که بات تلگرام شناخته شده نبود ما برای «دایره» بات تلگرام نوشتیم. یک ریال هم هزینه تبلیغات نکردیم، فقط یک پاپ آپ در صفحه «دایره» گذاشتیم که آنهایی که با موبایل «دایره» را چک می کردند میگفت اگر تلگرام دارید اینم تست کن. به همین ترتیب تا الان سی هزار کاربر گرفتهاست. در کسب و کار ما جذب هر کاربر هدفمند نزدیک به ۲ تا ۵ هزارتومان هزینه دارد. یعنی «دایره» با بات تلگرام حدود صد،صد و پنجاه میلیون جلو هست. می خواهم تاکید کنم مزیت رقابتی ما سواد ماست. یک قدم جلو هستیم.
«دایره» پروژه آدمهایی بود که زیادی تکنیکال بودند و نمیدانستند باید چطوری از آن درآمد زایی داشته باشند. اگر میدانستند، «دایره» میتوانست تمام بازار گروپ مارکتینگ ایران را وابسته به خودش کند. ما اپ اندرویدمان را دو سال پیش زدیم. نزدیک هشت هزاتا دانلود شد. خوبه. واقعا خوبه.و همیشه جلو بودیم «دایره» را سه ساله به کدش دست نزدم و هنوز هم بهترین است.