تاریخ استعماری اولیه: ریشههای انسانشناسی که منافع استعماری اروپا را – هرچند به صورت غیرمستقیم – پی میگرفته، با تجارت بینالمللی آن دوران و فعالیتهای تجاری مرتبط با آن نیز در ارتباط بوده است. برای مثال در اوایل قرن نوزدهم مدیران ارشد کمپانی هند شرقی تصمیم گرفتند تا به صورت رسمی از دانش انسانشناسی در هند بهره برند و این علم به صورت جدی به عنوان عامل تغییرات مهمی در امر ادارهی کشور در نظر گرفته شده بود. متعاقباً فرانسیس بوچانان[۱] به وسیلهی فرماندار کل شورا برای انجام تحقیقی اتنوگرافیک به کار گماشته شد که هدف آن شناسایی شرایط زندگی و مذهب مردمان بنگال بود. همچنین در نیجریه نیز دولت بریتانیایی یک انسانشناس بینالمللی را برای اهدافی تحقیقاتی استخدام کرد؛ مجلهی آفریقا در سال ۱۹۲۸ شروع به انتشار کرد که به گفتهی لرد لوگارد[۲]، نخستین رییس شورای نیجریه در اولین شمارهی این مجله، هدف آن همسانسازی سیاستهای تحقیقاتی و کاربست آن در مستعمرات به منظور “حل مسائلی که نسبت به آنها (در میان دیگران)… نظیر تجاری که برای ایجاد آفریقایی بهتر تلاش میکنند، نگرانیهایی وجود دارد” بود. این تجار که کمپانیهایی نظیر برادران لور و جان هالتز را در بر میگرفتند، استمرار استعمار برای کارخانهجات انگلیسی و انتقال محصولات نهایی به مستعمرات دیگر را تضمین میکردند.(آزوکا دایک[۳]، کاربست جهانی انسانشناسی[۴]، ۱۹۹۷)
در حالی که ارزش واقعی انسانشناسی اروپایی برای منافع استعماری به چالش کشیده شده بود، حداقل پتانسیلهای قابل توجهی برای تنظیم سرمایهگذاری در شورای تحقیقات علوم اجتماعی استعماری[۵] (CSSRC) – سازمانی که دستورالعمل کاربردی تحقیقاتی در زمینهی انسانشناسی استعماری را تدوین کرد – در بریتانیای کبیر از ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۲ وجود داشت. شاید این امر تصادفی نباشد که در همان زمان (دههی ۱۹۵۰) صنعتگران بریتانیایی تحت هدایت اسراییل سیف[۶] (بنیانگذار فروشگاههای زنجیرهای مارکز اند اسپنسر[۷]) از انسانشناسان بریتانیایی درخواست کردند تا در مورد موضوعات متفاوتی در انگلستان نظیر ارتباطات کارکنان و تولید در شرکتها به تحقیق بپردازند. با این وجود، این پاسخ انسانشناسان که انسانشناسی روش تحقیقی اکتشافی است و به این خاطر نمیتواند توصیههایی دقیق به کسبوکار ارائه دهد، چندان به مذاق صنعتگران خوش نیامد.(سارا پینک[۸]، از مستعمرات تا سازمانهای مدرن: انسانشناسی کاربردی در بخشهای عمومی و خصوصی انگلستان[۹]، در دست چاپ)
ارتباط میان انسانشناسی و منافع استعماری بخشی از تاریخچهی انسانشناسی کاربردی است و یکی از دلایلی است که انسانشناسان اروپایی به سختی تن به پذیرش انسانشناسی کاربردی به عنوان شیوهای رسمی برای تحقیق و آموزش در اواخر قرن بیستم دادند. فعالیتهایی که به وسیلهی CSSRC پشتیبانی میشد، از لحاظ سیاسی با ناکامی مواجه گشت، چرا که در دورهی جنگ جهانی دوم فعالیتهای مستقلی در این حوزه شکل گرفت که نتیجهی آنها شرمساری برای برخی از انسانشناسانی بود که خود را به منافع استعماری پیوند زده بودند. در نتیجه، بسیاری از انسانشناسان اروپایی این “طفل نوپا” را به حال خود رها کردند و در بسیاری از حوزهها تا اواخر قرن بیستم، کارهای بسیار قلیلی در این زمینه انجام شد. پس از آن، ردای رهبری در این حوزه بر تن ایالات متحده – مهد فلسفهی عملی، که پیامدهای مهمی در ارتباط میان کسبوکار با انسانشناسی امریکایی در قرن بیستم و پس از آن به دنبال داشت – نشست.
[۱] Frances Buchanan
[۲] Lord Lugard
[۳] Azuka Dike
[۴] The Global Practice of Anthropology
[۵] Colonial Social Science Research Council
[۶] Israel Sieff
[۷] Marks and Spencer
[۸] Sarah Pink
[۹] From the Colonies to the Modern Organization: Public and Private Sector Applications of British Anthropology